شعر در مورد خجالت

شعر در مورد خجالت کشیدن ،شعری در مورد خجالت کشیدن،شعر در مورد خجالت،شعری در مورد خجالت،شعر درباره خجالت،شعری درباره خجالت،شعر خجالت،شعر خجالت میکشم،شعر خجالت کشیدن،شعر خجالتی،شعر درباره خجالت،شعر عاشق خجالتی،شعر در مورد خجالت،شعر در مورد خجالت کشیدن،شعر خجالت نکش،شعر خجالت از امام زمان،شعر خجالت میکشم خطم خراب است،شعر دختر خجالتی،متن شعر خجالتی،متن شعر خجالتی پاشایی،متن شعر خجالتی مرتضی،شعری در مورد خجالت،شعری درباره خجالت،شعری در مورد خجالت کشیدن

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد خجالت برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

و یک دنیا

« خجالت »

روی لبهای « سوگند »

خندید !

شعر در مورد خجالت کشیدن

دانلود منیجرا خیلی خجالتین،
وقتی نگاشون میکنی،
دسپاچه میشن، سرعتشون میاد پایین

شعری در مورد خجالت کشیدن

جامی غرق خجالت مانده

بر جبین آب خجالت رانده

شعر در مورد خجالت

از اینکه در پی راهی برای پس زدن هستم

از اینکه در پی جایی برای بال و پر هستم

خجالت می کشد احساس زن بودن

خجالت می کشد حلقه به دست من

شعری در مورد خجالت

دوباره بغض و کمی آه ،علتش این است
حرم نرفته بمیرم، خجالتش این است
سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را ،بضاعتش این است..
*****
رو به شش گوشه ترین قبله ی عالم هر شب
بردن نام حسین بن علی میچسبد

شعر درباره خجالت

از خیانت رسد خجالت مرد

وز خجالت دریغ باشد و درد

شعری درباره خجالت

آب آن روز از خجالت آب شد

تا ابد شرمنده ی ارباب شد

موج خون می زد ، اما با جنون

بر سرش می کوفت از داغ درون

چون که چشمانش به سقا خیره شد

عالمی پیش دو چشمش تیره شد

بعدازعباس شط دگردر قلب خودماهی ندید

ناله ها سر دادو از دیده ها شد ناپدید

بس که در عزایش گریه کرد او کور شد

اینچنین شط روح پاکش دریای شور شد

شعر خجالت

رخت ِ زیبای آسمانی را

خواهرم با غروربر سر کن

نه خجالت بکش نه غمگین باش

چادرت ارزش است باور کن

شعر خجالت میکشم

پیش دستت به جای قطر مطر

از خجالت عرق چکد ز غمام

شعر خجالت کشیدن

مدادم را برداشتم 

با تمام عشقم نوشتم دوستت دارم …

دستم را که برداشتم دستم پربود از شبنم عرق 

دفتر و مدادم از خجالت خیس شدند

شاید میدانستند که تو رفته ایی!!!

شعر خجالتی

از گندم پرسیدند عشقت کیه؟
ازخجالت زرد شد!
از گل پرسیدند عشقت کیه؟
از خجالت سرخ شد!
از یخ پرسیدند عشقت کیه؟
از خجالت آب شد!

شعر درباره خجالت

تهمت آسودگیم داغ کرد

رفع خجالت بچه جوهر کنم

شعر عاشق خجالتی

خدا جونم، خداجونم
بازم بیام توبه کنم؟
دیگه خجالت می کشم…!

بازم بیام این زخم کهنه ی ِ دل و تازه کنم؟
دیگه خجالت می کشم…!

دیگه خجالت می کشم، تو روی تونگاه کنم
بازم بیام به خونه تو، اسم تو رو صدا کنم
دیگه خجالت می کشم…!

شعر در مورد خجالت

یک دقیقه سکوت
بخاطر خجالت کشیدن مردی که درامدش کفاف زندگیشو نمی دادچه برسد به خرید عید و پای رفتن به خونه رو نداشت..

شعر در مورد خجالت کشیدن

بیدردیم کشید بدریوزه عرق

مژگان نمی نداشت خجالت گریستم

شعر خجالت نکش

خوب بنگر میخ ها و در خجالت می کشند

دست ها از صورت مادر خجالت می کشند

کاش بودیم آن زمان مولایمان تنها نبود

اشک ها از غربت حیدر خجالت می کشند …

شعر خجالت از امام زمان

یک دقیقه سکوت
بخاطر بچه ای که خجالت کشید و تو کوچه نیومد و با حسرت از لای در همبازیهای لباس نو بر تن رو دید زد..

شعر خجالت میکشم خطم خراب است

اگر تو شاعری ای حضرت لسان الغیب

غزل غزل همه اشعار من سراسر عیب

کسی بگفت به من شاعر و مقابلتان

سر خجالت از این حرف می برم در جیب

شعر دختر خجالتی

بنازند فردا تواضع کنان

نگون از خجالت سر گرد نان

متن شعر خجالتی

بدینم خجالت کجا ماندی

که در مجلسم بی وفا خواندی

متن شعر خجالتی پاشایی

مادر اهل کوفه خجالت زده ات گشتن
به گمانم آن روز درودیوار خجالت زده ات گشتن
هنوز در ذهنم یک سئوال بی پاسخ مانده
آن نامردان که تو راما بین درو دیوار گذاشتن
آیا خجالت زده ات گشتن

متن شعر خجالتی مرتضی

دوست عجب امنیت خوبی ست!
میتوانی با او خودِ خودت باشی!
میتوانی دردهایت را-هرچندناچیز،هرچند گران-بی خجالت با او در میان بگذاری!
از حماقت هایت بگویی…
دوست انتخاب آزاد توست،اختیار توست!
نامش را در شناسنامه ات نمی نویسند،
نامت را در شناسنامه اش نمی نویسند!
دوست عرف نیست،
عادت نیست،
معذوریت نیست،
دوست از هر نسبتی مبراست!
دوست سایبان دلچسبی ست تا خستگی ات را با او به فراموشی بسپاری….

شعری در مورد خجالت

جم از بازی دوشین در ملالت

همی دادند یارانش خجالت

شعری درباره خجالت

دارم امشب از گناهانم خجالت می کشم

از گناهان فراوانم خجالت می کشم

سر به زیر انداختم، از روی تو شرمنده ام

بازهم سر در گریبانم، خجالت می کشم

شعری در مورد خجالت کشیدن

جان دهم درغم تو و نبرم

بقیامت خجالت از یاران

شعر در مورد خجالت کشیدن

اشک را از من گرفته این گناه لعنتی

دارم از خشکی چشمانم خجالت می کشم

من زمین خوردم دوباره، باز دستم را بگیر

من از اینکه سست ایمانم خجالت می کشم

شعری در مورد خجالت کشیدن

چشمانت را که میبندی باد خجالت زده می شود از رویت
صبا یادش میرود نسیمی هست هنوز
و یاس بی عطر در فضا میپیچد

شعر در مورد خجالت

خجالت است نصیبم ز تنگدستیها

چو میهمان طفیلی زمیزبانی خویش

شعری در مورد خجالت

پر نمی گیرم به سوی آسمانت چون شده

این هوای نفس زندانم، خجالت می کشم

لطف های بی حسابت زود یادم می رود

من که قَدرت را نمی دانم خجالت می کشم

شعر درباره خجالت

گاهی انقدر دلتنگ میشوی که اگر خودش بفهمد!

از نبودنش خجالت میکشه!!!!!

شعری درباره خجالت

آدم بیچاره زان خاموش شد

از خجالت یکزمان مدهوش شد

شعر خجالت

باز آوردی مرا که چوب کاری ام کنی

من از اینکه باز مهمانم خجالت می کشم

دارم از این حسرت کرببلا دق می کنم

من که از دوری جانانم خجالت می کشم

شعر خجالت میکشم

هر چند پیش روی تو، غرق خجالت‌اند

چشمان این غریبه فقط با تو راحت‌اند

شعر خجالت کشیدن

اگر یاقوت ها هم سرخ رویند

ولیکن سرفرویند از خجالت

شعر خجالتی

از همان روزی که بین روضه می گفتم حسین

مادرت می گفت: ای جانم … خجالت می کشم

جان زهرا آبرویم را بخر فردای حشر

فاش گردد روی پنهانم خجالت می کشم

آمدم با سر به زیری تا مرا حُرّم کنی

من از این حال پریشانم خجالت می کشم

شعر درباره خجالت

از لباس کهنه ات خجالت نکش…
از افکار کهنه ات شرمنده باش…

شعر عاشق خجالتی

بسوزان دفترم را از خجالت

غزل‌های ترم را از خجالت

تو بی‌سر باشی و… عمری چگونه

نگه دارم سرم را از خجالت

شعر در مورد خجالت

یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا

از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا

تا به کی گرد خجالت زنده در خاکم کند؟

شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

شعر در مورد خجالت کشیدن

سرگشته شدم دران خجالت

از سستی عمر و ضعف حالت

شعر خجالت نکش

وان شغل طلب ز روی حالت

کز کرده نباشدت خجالت

شعر خجالت از امام زمان

شاهنشه عشقم از جلالت

نابرده ز نفس خود خجالت

شعر خجالت میکشم خطم خراب است

گر سست بود ملالت آرد

ور سخت بود خجالت آرد

شعر دختر خجالتی

تا نیفتادمی ازان تقصیر

در حجاب خجالت و تشویر

متن شعر خجالتی

از خجالت هلاک شد درویش

گفت: راضی شدم بمردن خویش

متن شعر خجالتی پاشایی

از خجالت دیده بر پا دوخته

عارض او لاله ها اندوخته

متن شعر خجالتی مرتضی

ز آغوش چنین فرخنده مادر

خجالت می دهم حور جنان را

شعری در مورد خجالت

چون بنام مصطفی خوانم درود

از خجالت آب می گردد وجود

شعری درباره خجالت

طرف چمن می روی طعنه زنان سرو را

بیش خجالت مده، راه جوانان یکی ست

شعری در مورد خجالت کشیدن

نتوانم از خجالت که: بر تو آورم جان

که شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرها

شعری در مورد خجالت

بگدازد از خجالت، حال، نبات مصری

چون پسته گر بخندد لعل شکر فروشت

شعری درباره خجالت

از چهره لاله سازی و از زلف سنبلی

تا از خجالت تو نروید دگر گلی

شعر در مورد خجالت